معنی کاشف آلمانی آسپرین
حل جدول
درسر
کاشف آسپرین
درسر
نام کاشف آسپرین
درسر
آسپرین
این دارو به عنوان ضددرد و تب بر کاربرد دارد
قرص تب بر
کاشف آلمانی تبراجعه
ابرمایر
کاشف آلمانی اورانیوم
مارتین کلدپروت
کاشف آلمانی د.د.ت
زایدلر
کاشف آلمانی سرم دیفتری
امیل فون بهرینگ
کاشف آلمانی اشعه ایکس
رونتگن
کاشف آلمانی میکروب سل
رابرت کخ
واژه پیشنهادی
آلمان
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی درد بر از داروها
لغت نامه دهخدا
کاشف. [ش ِ] (ع ص) ج، کاشفین، کَشَفَه. پیداکننده و برهنه کننده. (غیاث) (آنندراج). آشکارکننده و گشاده و برهنه نماینده. (ناظم الاطباء). پدیدآورنده. ظاهرکننده. بروزدهنده. معلن. مظهر. مفسر:
گرچه از یک وجه منطق کاشف است
لیک از ده وجه پرده و مکنف است.
(مثنوی).
|| کاشف مکروه ومانند آن، برطرف کننده ٔ مکروه. از بین برنده ٔ غم و اندوه:
تویی که فاتح مغموم این سپهر بوی
تویی که کاشف مکروه این زمانه شوی.
منوچهری.
|| کاشف بعمل آمدن یا آوردن، در تداول عامه، تحقیق کردن.
کاشف. [ش ِ] (اِخ) یکی از شعرای ایران است. وی «قاضی محمد شریف » شهرت داشته، و شغلش قضاوت بوده است، از اوست:
ز مژگان خونین خود شرمسارم
چو صاحب مصیبت ز دست حنائی.
(قاموس الاعلام ترکی).
معادل ابجد
856